جدول جو
جدول جو

معنی نصرت دادن - جستجوی لغت در جدول جو

نصرت دادن
(عَ لَ بَ تَ)
یاری دادن. یاوری کردن. تأیید کردن:
گوینده باید که راستگو باشد و نیز خود گواهی دهد که آن خبر درست است و نصرت دهد کلام خدا آن را. (تاریخ بیهقی ص 680).
مستنصر ار خدای دهد نصرت
ز این پس بر اولیای شیاطینم.
ناصرخسرو.
انوشیروان اندیشه کرد و بگفت کی دین اهل یمن دین ما نیست تا نصرت ایشان دهیم. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 94).
آسمان بر حسب قدرت شاه را نصرت دهد
صورتی باید چنین تا نصرتی یابد چنان.
امیرمعزی (از آنندراج).
هفتم فلک ایوانت ایوان فلک قصرت
ای داده به تو نصرت معمار جهانداری.
خاقانی.
نصرت که دهد به بدسگالت
هرا که برافکند خران را.
خاقانی.
، پیروز کردن. غلبه دادن:
بی نیازا تو نصرتم دادی
بر کسی کو به تو نیاز نداشت.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرصت دادن
تصویر فرصت دادن
وقت و مجال دادن به کسی برای انجام کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صورت دادن
تصویر صورت دادن
انجام دادن، کاری را به پایان رساندن، چیزی را به صورت و شکلی درآوردن، شکل دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صورت دادن
تصویر صورت دادن
مبدل ساختن، آنرا بشکل وی در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غورت دادن
تصویر غورت دادن
ژوتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قورت دادن
تصویر قورت دادن
بلعیدن بلع کردن 0 یا قورت دادن آب دهان 0 فرو بردن بزاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
بوختن رستار کردن بژنیدن رهاندن نجات بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پیوند دادن ها رفتن انتساب دادن (کسی رابکسی یا چیزی رابکسی یاچیزی رابچیزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعمت دادن
تصویر نعمت دادن
شیدان دادن روزی دادن روزی رساندن بخشیدن مال و وسایل زندگی انعام
فرهنگ لغت هوشیار
پنددادن پند دادن اندرز گفتن: خلیفه... نصیحت ایشان کرده که با بندگان خدا گستاخ نباشید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
((~. دَ))
منسوب کردن، انتساب دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صورت دادن
تصویر صورت دادن
((~. دَ))
انجام دادن، عمل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قورت دادن
تصویر قورت دادن
((دَ))
بلعیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرصت دادن
تصویر فرصت دادن
Chance, Occasion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کنسرت دادن
تصویر کنسرت دادن
Concert
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
Ascribe, Attribution, Impute
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
Rescue, Salvage
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کنسرت دادن
تصویر کنسرت دادن
dawać koncert
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کنسرت دادن
تصویر کنسرت دادن
давати концерт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فرصت دادن
تصویر فرصت دادن
давати шанс , викликати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
приписывать , атрибуция , обвинять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
спасать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کنسرت دادن
تصویر کنسرت دادن
давать концерт
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
ratować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
przypisywać, przypisanie, imputować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کنسرت دادن
تصویر کنسرت دادن
dar um concerto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فرصت دادن
تصویر فرصت دادن
dawać szansę, powodować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کنسرت دادن
تصویر کنسرت دادن
ein Konzert geben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرصت دادن
تصویر فرصت دادن
eine Chance geben, verursachen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
atribuir, atribución, imputar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فرصت دادن
تصویر فرصت دادن
давать шанс , вызывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
resgatar, salvar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نسبت دادن
تصویر نسبت دادن
atribuir, atribuição, imputar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فرصت دادن
تصویر فرصت دادن
dar oportunidade, ocasionar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نجات دادن
تصویر نجات دادن
рятувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی